شما می توانید با خواستن از کودکتان که صورتهای شاد و صورتهای غمگین بکشد(ابتدا با راهنمایی شما) به او کمک کنید تا با احساسات خود ارتباط برقرار کند و احساسات دیگران را بشناسد. سپس عکسهای افراد مختلفی را که می شناسد به او نشان دهید و از او بخواهید احساس افراد داخل عکس را بیان کند. این کار به کودک شما کمک می کند تا نه تنها احساسات مختلف را بشناسد، بلکه با دیگران همدلی کند و ارتباط نزدیکتری با آنها برقرار کند. بعدها می توانید او را با روزنامه ها و مجلات آشنا کنید. بعضی از بچه ها حتی در سن 18 ماهگی به تماشای مجلات رنگی علاقه دارند و نام اشیائی را در آنها می گویند و به چیزهایی که نام آنها گفته می شود اشاره می کنند. در سنین بالاتر می توان چهره ها را به آنها نشان داد و سوالهایی مانند ((فکر می کنی آن شخص چه احساسی دارد؟)) یا (( چهره او چه احساسی را نشان می دهد؟)) از آنها بپرسید. آنگاه می توان درباره اینکه چطور می توان با آنها همدردی کرد یا آنها را آرام نمود، صحبت کرد.
وقتی کودکتان کمی بزرگتر شد می توانید آدمهایی بکشید و از او بپرسید وضعیتهای مختلف آنها از نظر احساسی چه مفهومی دارد. بعدا از کودک خود بخواهید آدمکهایی بکشد و احساسات مختلف آنها را نشان دهد.
از نقاشی برای گسترش دید کودک خود از جهان نیز می توانید استفاده کنید. یک فکر خیلی ساده این است که وقتی آب از دستتان می ریزد چه اتفاقی می افتد. شما و کودکتان می توانید یک نقاشی بکشید که در آن یک ظرف آب واژگون شده و آب آن روی کف اتاق ریخته و یک حوضچه کوچک ساخته است، یا از لبه میز بصورت قطره ها و ترشحات درشت روی کف اتاق می ریزد. این نوع تمرینات حافظه کودک شما را تقویت می کند و ادراکات او از دنیای اطراف عمق می بخشد.
هر وقت که مشغول گفتن یا نوشتن یک داستان هستید، یا زمانیکه کودکتان آنقدر بزرگ شده است که این کارها را خودش انجام دهد، همیشه از او بپرسید که آیا می توان قسمتی از داستان را به تصویر کشید. ابتدا به او کمک کنید و بعدا از او بخواهید تصویری بکشد تا آنچه را در مخیلیه خود دارد تجسم کند و آن را با تصاویر نشان دهد نه فقط با کلمات. حتی در حین گفتگو می توانید موضوع تصاویر ذهنی را مطرح کنید و او را وادار کنید تا تصویر ذهنی خود را با کلام و نه فقط با نقاشی، بیان کند.