آیا میدانید بیش از 35درصد مردم، دچار اضافهوزن و 25درصد چاق هستند و این آمار روزبهروز درحال افزایش است؟ آیا شما نیز دچار اضافهوزن هستید؟ آیا علیرغم تلاش زیادی که برای کنترل وزن خویش کردهاید، همچنان از چاقی رنج میبرید؟ آیا گاهی بدون احساس گرسنگی، اقدام به خوردن میکنید؟ آیا احساس میکنید انگار بخشی غیرقابل کنترل، درون شما وجود دارد که گاهی بیاختیار و بهصورت افراطی شما را وادار به خوردن میکند؟ آیا گاهی آنقدر زیاد غذا میخورید که پس از آن احساس پُری ناخوشایندی کنید؟ آیا وقتی تنها هستید بیشتر میخورید؟ آیا بهقدری تند غذا میخورید که فرصت کافی برای جویدن کامل ندارید؟ آیا در مواقعی که تحت فشار عصبی (استرس) هستید بیشتر از معمول میخورید؟ آیا تا کنون اندیشیدهاید چرا اغلب کسانی که با یک رژیم سخت، وزن کم میکنند پس از مدتی به وزن قبلی یا حتی بالاتر از آن برمیگردند؟ آیا میدانید 95درصد کسانی که فقط با استفاده از رژیم غذایی وزن کم کردهاند، در پایین نگه داشتن وزن خود با شکست مواجه شدهاند؟
احساس گرسنگی نیز مانند تشنگی، خوابآلودگی و سایر نیازهای فیزیولوژیک بدن، برای وادار نمودن فرد به انجام رفتارهای حیاتی مانند خوردن، نوشیدن و خوابیدن لازم و ضروری است. اما غذا خوردن بسیار پیچیدهتر از نوشیدن است. تشنگی، ما را به نوشیدن آب و خوابآلودگی، ما را به خوابیدن هدایت میکند درحالیکه خوردنیهای بسیار متنوعی وجود دارند و ما هنگام گرسنگی ترجیح میدهیم بین غذاهای مختلف، غذای موردعلاقهی خود را انتخاب کنیم. بهندرت پیش میآید کسی که تشنه نیست آب بنوشد یا فردی که خوابآلوده نیست بخوابد ولی در مورد خوردن بهکرات این اتفاق میافتد. بارها شده علیرغم احساس سیری و فقط بهخاطر طعم و ظاهر اشتهاآور غذا مبادرت به خوردن کردهایم. متأسفانه خیلی وقتها رفتار غذاخوردن از تعادل فاصله میگیرد و به نوعی اختلال میانجامد. اگرچه یکی از انواع اختلالات خوردن به نام بیاشتهایی عصبی، منجر به لاغری بیشازحد میشود ولی بیشک رایجترین بیماری مرتبط با خوردن، چاقی است. چاقی، تنها یک مشکل زیبایی نیست بلکه تهدیدی جدی برای سلامت محسوب میشود و در بروز بیماری قند، فشار خون، سکتههای قلبی و مغزی، تنگی نفس، وقفهی تنفسی حین خواب، برخی از انواع سرطان، تخریب مفاصل و بسیاری مشکلات دیگر نقش عمده دارد. بیجهت نیست که چاقی را “اُمّالامراض” یعنی مادر بیماریها نامیدهاند. بااینوجود خوشبختانه افراد چاق، تنها با کاهش 5 تا 10درصد از وزن خود قادرند بهبود قابلتوجهی در سلامت جسمی و روانی خویش ایجاد کنند، احساس بهتری نسبت به خود داشته باشند و از بسیاری عوارض چاقی در امان بمانند.
وزن بدن – آنطور که بعضی بهغلط میاندیشند – حاصل جمع جبری انرژی دریافتی (بهشکل مواد غذایی) و انرژی مصرفی (بهصورت سوختوساز و فعالیت) نیست بلکه عوامل متعددی در تنظیم وزن دخالت دارند. چاقی مسألهی پیچیدهای است که با عوامل ژنتیک (وراثتی)، تغذیهای، فعالیتی و روانی- اجتماعی ارتباط تنگاتنگ دارد. بر اساس پژوهشهای بهعملآمده مشخص شده در خانوادههایی که هیچیک از والدین چاق نیستند تنها 10درصد فرزندان چاق میشوند؛ اگر یکی از والدین چاق باشد حدود 40درصد فرزندان دچار چاقی میگردند و اگر پدر و مادر هر دو چاق باشند این رقم به حدود 70درصد میرسد. این اعداد نشان میدهند که حتی در خانوادههای دچار اضافهوزن نیز علیرغم دارا بودن استعداد ذاتی برای چاق شدن، همهی فرزندان محکوم به چاقی نیستند. بهعبارت دیگر میتوان با استفاده از شیوهی صحیح زندگی و فراهم نمودن شرایط مطلوب روانی- اجتماعی، وزن و اندام متناسب را حفظ نمود.
اغلب افراد چاق، در موقعیتهای پرتنش و برانگیختگیهای هیجانی بیشتر غذا میخورند. این رفتار که نوعی پرخوری خارج از کنترل و بدون احساس گرسنگی است موجب افزایش انرژی دریافتی و درنتیجه اضافهوزن میشود. لذا مجهز نمودن فرد به راهکارهایی برای حفظ آرامش و کنترل هیجانات، گام بسیار مهمی در برنامههای کاهش وزن است. اگرچه برخی رژیمهای غذایی میتوانند موجب پایین آمدن وزن شوند ولی – برخلاف باور عمومی – باید خاطرنشان کنم که این رژیمها تنها زمانی موفقیتآمیز خواهند بود که بر چیزی غیر از پرهیز غذایی تکیه کنند! یعنی باید بتوانند شیوهی زندگی فرد را تغییر دهند و احساس کارآمدی و اعتمادبهنفس وی را تقویت کنند تا شخص خود را با نیازهای واقعی بدنش سازگار نماید. درواقع چارهی چاقی، خوردن بر پایهی نیاز واقعی بدن است، نه گرسنگی کشیدن. متأسفانه بیشتر کسانی که رژیم لاغری درپیش میگیرند حتی درصورتی که موفق به کم کردن چند کیلو از وزن خود شوند، پس از مدتی به وزن قبلی و حتی بیشتر از آن برمیگردند. این بالا و پایین رفتنهای مکرر وزن با هر بار رژیم گرفتن (که اثر یویو نام دارد) تهدیدی جدی برای سلامت محسوب میشود و حتی خطر آن از بالا ماندن وزن بیشتر است. از سوی دیگر ناکامیهای پیدرپی در پایین نگهداشتن وزن، خودپندارهی فرد از تواناییهایش را مخدوش میسازد و این باور مخرب را در وی شکل میدهد که هرگز قادر به حفظ وزن مناسب نیست. تکرار این اتفاق حتی ممکن است موجب ابتلا به اضطراب، افسردگی و اجتناب از شرکت در فعالیتهای اجتماعی گردد.
روشهای درمانی مختلفی برای درمان چاقی مورد استفاده قرار گرفتهاند که از این میان (همانطور که قبلاً اشاره شد) فقط آنهایی که شیوهی زندگی را تغییر میدهند و اعتمادبهنفس فرد را افزایش میدهند شانس موفقیت طولانیمدت دارند. بنابراین درمانهایی نظیر استفاده از داروهای کاهندهی اشتها، طب سوزنی، جراحیهایی مانند قرار دادن بالون درون معده، لیپوساکشن و… اگرچه بهطور موقت موجب کاهش وزن میگردند، درمان پایدار چاقی نخواهند بود. درواقع تنها زمانی قادریم بر چاقی غلبه کنیم که بتوانیم شیوهی زندگی خویش را منطبق با نیازهای واقعی بدنمان تغییر دهیم. برای لاغر شدن نباید کم خورد بلکه باید بهاندازه، بهموقع و متناسب با نیازهای جسمی غذا خورد. موفقترین روشهای کاهش وزن آنهایی هستند که بیشترین امکان وقوع را داشته باشند یعنی بهجای اینکه بهشدت سختگیرانه باشند، باید عملی و در طولانیمدت قابل اجرا باشند.
امروزه میدانیم در قسمتی از مغز بهنام هیپوتالاموس، مرکزی برای تنظیم وزن بدن وجود دارد. عملکرد این مرکز مشابه ترموستات (دماپا) در یخچال است. همانطور که ترموستات دمای یخچال را با روشن و خاموش کردن موتور، در محدودهای که خواستهایم ثابت نگه میدارد، این مرکز نیز با تغییر در حسهای گرسنگی و سیری و همچنین با تأثیر بر میزان سوختوساز بدن، وزن را درمحدودهی خاصی، نسبتاً ثابت نگه میدارد. یکی از مشکلات اغلب افراد چاق، تنظیم نابجا و بالاترازنیازِ مرکزِ وزنِ مغز است. بهعبارت دیگر هیپوتالاموس، وزنِ هدف را گاهی بسیار بالاتر از وزن ایدهآل تعیین میکند، بنابراین شخص بهدلیل احساس گرسنگی غیرطبیعی بیشتر از معمول میخورد و یا بهخاطر کاهش سطح سوختوسازِ بدن، حتی با خوردن مقادیر کمتری از غذا همچنان وزن اضافه میکند.
با استفادهی صحیح از تکنیکهای قدرتمند هیپنوتیزمی قادریم بهگونهای متفاوت به درمان پایدار و مؤثر چاقی بپردازیم. توسط هیپنوتیزم میتوان با تأثیر بر مرکز تنظیم وزن، آن را برای وزن ایدهآل برنامهریزی نمود تا مکانیسمهای طبیعی بدن بهصورت خودکار با تغییر اشتها و میزان سوختوساز، بهتدریج وزن را به مقدار مطلوب نزدیکتر کنند. از سوی دیگر بهکمک تصویرسازیهای هیپنوتیزمی، شخص تصویر جدیدی از خود با وزن و اندام متناسب (آنطور که مایل است باشد) ایجاد میکند و آن را در حافظهی ذهن ناخودآگاه خویش ذخیره مینماید. این تصویر مثبت، نیروهای ذهن ناخودآگاه را برای رسیدن به وزن و اندام متناسب، منسجم و متحد مینماید. درواقع ناخودآگاه فرد، برای نیل به این هدف جدید دوباره برنامهریزی میشود. بدین ترتیب تمامی فرایندهای فیزیولوژیک و رفتارهای تغذیهای و فعالیتی در این جهت تغییر میکنند و شخص بهطور ناخودآگاه تمایل بیشتری به ورزش و مصرف غذاهای کمکالری و سالم در خود احساس میکند. همچنین با آرامش عمیقی که فرد بهکمک هیپنوتیزم بهدست میآورد، میتواند کنترل بیشتر و مؤثرتری بر هیجانات خویش داشته باشد و از پرخوری در موقعیتهای تنشزا و هیجانی در امان بماند. باید بدانیم که اگرچه هیپنوتیزم شیوهای بسیار مؤثر در کاهش وزن است ولی بههیچوجه یک روش جادویی نیست که علیرغم پرخوری قادر به پایین آوردن وزن باشد. درواقع هیپنوتیزم به فرد کمک میکند تا بهتر بتواند رژیم غذایی و ورزشی متناسب با نیازهای واقعی خود را رعایت کند، سوختوساز بدن را در سطح بالاتری نگه دارد، با حفظ آرامش از پرخوری در مواقع هیجانزدگی و برانگیختگی اجتناب نماید و درمجموع شیوهی زندگی سالمتری را اتخاذ نماید. به همهی کسانی که برای درمان اختلالات مزمن نظیر چاقی مراجعه میکنند تکنیک قدرتمند خود-هیپنوتیزم آموزش داده میشود. خود-هیپنوتیزم تأثیر درمان را دوچندان میسازد و بهعنوان سلاحی مؤثر، شخص را در مواقع لزوم یاری میرساند. بدین ترتیب فرد نه تنها در کنترل طولانیمدت وزن خویش موفق خواهد بود بلکه روزبهروز تواناییهایاش را بیشتر باور میکند و اعتمادبهنفس بیشتری بهدست میآورد. چنین شخصی در زندگی روزمره، شادابتر و در تعاملات اجتماعی، فعالتر عمل خواهد کرد.
منبع: http://www.shahidimd.org
در مرکز سایدا از هیپنوتیزم در کنار روش های نوین نوروفیدبک و بیوفیدبک برای تاثیر هر چه بیشتر بر روی ذهن استفاده می شود.
همچنین گروه های روان شناسی چاقی مبتنی بر روش شناختی-رفتاری CBT کمک بزرگی در این راه برای افرادی که از چاقی و یا پرخوری عصبی رنج می برند خواهد بود.