بر اساس یافته های علوم اعصاب ،مغزدر طول زندگی به طور مداوم در حال تغییراست و تحت تاثیر تجربیات خوب و بد شکل می گیرد.آگاهی از این واقعیت در رابطه با کودکان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. خوب است بدانیم که والدین با رفتارهای خود می توانند زمینه ی کسب تجربیات مناسب را برای کودکانشان درجهت رشد متعادل قسمت های مختلف مغز فراهم آورند.این نوشتار برگرفته از کتاب “12 راهکار انقلابی در خدمت رشد روانی کودک” نوشته دو روان درمانگر امریکایی به نام های دانیل سیگمن و تینا برایسون است و سعی شده تا این 12 راهکار به زبان ساده و خلاصه در اختیار والدین گذاشته شود.
1.عصبانی هستی؟میفهمم!اما نباید این کار را انجام میدادی!
زمانی که کودکتان به هر دلیلی تحت تاثیر هیجانات قرار دارد در قدم اول سعی کنید احساساتش را درک کنید و سپس زمانی که کودک کمی آرام گرفت سراغ توضیحات منطقی بروید.شما برای اینکه به کودک خود نشان دهید که او را می فهمید و نیز برای شناساندن عواطف و هیجانات به کودک میتوانید از تکنیک آینه استفاده کنید.در این شیوه شما باید مانند آینه حالات کودک را با کلمات به او منتقل کنید.خوب است کودک را درآغوش بگیرید. زمانی که احساس کردید آرامش نسبی برقرار شده است می توانید محدودیت ها را مشخص کنید و در انتها بهتر است که یک جایگزین مناسب به کودک پیشنهاد کنید و یا حواس او را به چیز دیگری پرت کنید.با رشد کودک کم کم می توانید با هم فکری راه حل مناسب را جستجو کنید.به یاد داشته باشید که هرگز از موضع بالا با کودکان برخورد نکنید.
2.دردت گرفت؟نه؟
زمانی که هیجانات کودک شدید و غیرقابل کنترل میشوند به کودک کمک کنید تا با کلمات بیان کند که چه چیزی باعث ناراحتی او شده است.او را تشویق کنید تا در مورد تجربه ی ناخوشایندش حرف بزند و کنترل عواطفش را در دست بگیرد.همین امروز شروع کنید و به کودکتان یاد بدهید هیجاناتش را بازشناسی کند بهتر است به او در پیدا کردن نام هیجاناتش کمک کنید. میتوانید کل ماجرا را برایش با کلمات تعریف کنید یا حتی داستان را برایش با یک اجرای خلاقانه بازگویی کنید.اگر هم کمی چاشنی شوخ طبعی به آن اضافه کنید تاثیر گذارتر خواهد بود.درست کردن یک کتابچه و یا یک آلبوم طراحی و تصاویر برای بیان یک تجربه می تواند بسیار مفید باشد.از این تکنیک می توانید برای آموزش در دوران انتقال نیز استفاده کنید.مثلا کتابچه ای را با کمک کودک در مورد آداب جدید خوابیدن بسازید.
صحبت درباره ی یک آسیب و هیجانات ناشی ازآن، صرف نظر از بزرگی و یا کوچکی آسیب تا 6 سالگی به عهده ی پدر و مادر میباشد.پس از آن یعنی زمانی که کودک وارد دبستان می شود بهتر است که خودش مسولیت بیان ماجرا را به عهده بگیرد،البته والدین میتوانند با پرسشهای مستقیم و یاری گر این روند را تسهیل کنند.از 9 سالگی به بعد کودک باید به تنهایی بتواند با شیوه ی خودش اتفاقات و نتایج آنها را بیان کند.
این نکته را مد نظر داشته باشید که نمیتوان کودکان را مجبوربه حرف زدن کرد،بنابراین اگر کودکتان تمایل ندارد در مورد موضوعی با شما صحبت کند به او پیشنهاد کنید تا آن را در دفتر خاطراتش بنویسد و یا به او کمک کنید تا شخص مناسبی را پیدا کند تا با او حرف بزند.
3.تنها زمانی که لازم است “نه”بگویید.
راهکار”نه!نه!نه!”خصوصا در مورد کودکان 2تا3 سال تاثیری نخواهد داشت.اگر اغلب از این روش استفاده می کنید،همین امروز آن را کنار بگذارید و “نه!” را برای زمانی که واقعا به آن نیاز دارید پس انداز کنید! دفعه ی بعدی که می خواهید به کودکتان نه بگویید و یا او را از انجام کاری منع کنید از شیوه ی ارایه ی جایگزین استفاده کنید،مثلا میتوانید به او بگویید:دوست داری با هم بیرون بریم ؟ زمانی که کودک کمی بزرگتر شد میتوانید از خودش برای حل مشکل کمک بگیرید و با این شیوه از بروز مسابقه ی زورآزمایی جلوگیری کنید.مثلا میتوانید به او بگویید:به نظر تو چطور میتونیم هر دو به چیزی که میخوایم برسیم؟بین سنین 6تا9 سال بهتر است دلایل و منطق خود را توضیح دهید و با کودک در مورد راه حل های جایگزین بحث کنید.شاید مشکل ترین مرحله بعد از 9سالگی است زیرا به عنوان والدین باید بتوانید در حالی که قدرت خود را حفظ میکنید نسبت به پیشنهادات جایگزین انعطاف پذیر باشید و با کودک خود در مورد قوانین و مقررات مذاکره کنید.
4.تفکر منطقی؟چگونه؟
سعی کنید هر زمان که امکان دارد تصمیم گیری مستقل را به کودک واگذار کنید.مسولیتهایی از قبیل انتخاب لباس و غذا و در مراحل پیشرفته تر طرح سوال در مورد موقعیت های فرضی که نیاز به تصمیم گیری دارند می توانند به بهبود روند رشد این توانایی کمک کند.ب ا بزرگتر شدن کودک ، اگر می دانید که احتمال خطر وجود ندارد،حل مشکلات کودک را به خودش بسپارید و در برابر وسوسه ی مداخله گری و یاری رسانی مقاومت کنید.
5.کودک عصبانی خود را به تحرک وادار کنید!
یک روش بسیار تاثیرگذار برای کمک به کودکان در جهت کسب آرامش و تعادل مجدد این است که او را به حرکت وادار کنید.وقتی کودک تحت تاثیر هیجانات قرار دارد،ابتدا به او کمک کنید تا وضعیت روحی خود را بشناسد،پس از آن سعی کنید تا بهانه ای برای تشویق کودک به تحرک پیدا کنید.مثلا می توانید هدفی را مشخص کنید و با کودک به سمت آن بدوید و مسابقه بدهید.با رشد کودک و بزرگتر شدن او،می توانید به طور شفاف برای کودک توضیح دهید که انجام حرکات ورزشی و کشش های عضلانی می تواند به تغییر و بهبود خلق و خو و وضعیت روحی کمک کند.
6.”کنترل” ذهن کودک را به خود کودک بسپارید.
کودک با در دست داشتن “کنترل” ذهنش می تواند در مورد تجربیات ناخوشایند و آزار دهنده ی خود صحبت کند.این “کنترل” به او این توانایی را می دهد تا هنگام روایت تجربه مکث کند،به عقب برگردد ، یا به جلو برود و از قسمت هایی که دوست ندارد صرف نظر کند.به کودک فرصت دهید تا با در دست داشتن این “کنترل” برایتان حرف بزند.از شنیدن چندباره داستان های کودک خسته نشوید و به خاطر داشته با شید که برقراری ارتباط کلامی با کودک در مورد تجربیاتی که او را آزار می دهند به فهم و حل این مشکلات کمک می کند.با رشد و افزایش سن ،کودکان تمایل کمتری به بیان تجربیات منفی خود نشان می دهند،دراین مرحله لازم است کودک را با گرمی و ملایمت به صحبت کردن تشویق کنید.در مرحله ی پیش از بلوغ می توانید به کودک توضیح دهید که آزاد است تا مکالمه اش را با شما در هر مرحله ای که دوست دارد متوقف کند و یا می تواند تنها به قسمت هایی بپردازد که ترجیح می دهد.
7.همیشه اینطور نیست!اجازه دهید ابرهای احساس حرکت کنند!
به کودک یاد بدهید که هیجانات و احساسات می آیند و می روند.ترس،ناامیدی و احساس تنهایی همیشگی نیستند.با آموزش این واقعیت به کودک شروع کنید که “بودن” و “احساس کردن” متفاوت هستند.به کودک کمک کنید تا هیجاناتش را در همان لحظه شناسایی کند و در مواجه با هیجانات منفی او را دلداری دهید و به او اطمینان بدهید که به زودی احساس بهتری خواهد داشت. در رابطه با کودکان بزرگتر میتوانید از آنها بپرسید :فکر میکنی بعد از 5 دقیقه چه احساسی خواهی داشت؟بعد از 5 ساعت چطور؟بعد از5 روز و 5 ماه و 5 سال؟
8.حافظه کودک را تقویت کنید
از کودک بخواهید تا اتفاقاتی را که برایش افتاده به خاطر بیاورد و آنها را برای شما تعریف کند.در مورد کودکان کوچکتر می توانید با پرسیدن سوال درباره ی اتفاقات همان روز به روند رشد و تقویت حافظه اش کمک کنید. این شیوه همچنین به کودکان کمک میکند تا با مرور تجربیات قبلی ،کنترل بیشتری بر اتفاقات کنونی داشته باشد.
9. کمک کنید تا کودک درونش را کشف کند.
از کودک بخواهید تا به احساسات،افکار،رویاها و هیجانات درونی اش توجیه کند و آنها را بفهمد. چگونه؟با او درباره ی دنیای درونی اش صحبت کنید،کمک کنید تا به آنچه در ذهنش میگذرد توجه کند و درباره ی آن حرف بزند. رشد این توجه آگاهی کودک و توانایی کنترل خودش را تقویت می کند.
10.آرامش و تمرکز را به کودک هدیه دهید.
کودکان خردسال نیز میتوانند آرام باشند و حتی میتوان از “تکنیک نفس عمیق” برای آرامش دهی به آنها استفاده کرد.البته احتمالا کودک تنها برای چند لحظه از این تکنیک استفاده خواهد کرد! برای اینکه به کودک یاد بدهید تا به وضعیت روحی اش توجه کند و آن را بفهمد میتوانید از تکنیک خیال بافی نیز استفاده کنید:تصور کن که در ساحل و زیر آفتاب هستی…همینطور میتوانید از او بخواهید تا طاق باز دراز بکشد و یک اسباب بازی کوچک روی شکمش قرار دهید و از او بخواهید تا نفسهای آرام و طولانی بکشد به طوری که اسباب بازی کوچک بالا و پایین برود. انجام این تمرینات حتی برای لحظاتی کوتاه به کودک می آموزد که چطور می تواند آرام و شاد باشد.
11.با خانواده ی خود سرگرم شوید.
فرصت های تفریح را در خانواده فراهم کنید تا کودکتان بتواند تجربیات خوشایند و مثبتی را در کنار افراد خانواده که بیشترین زمان خود را با آنها می گذراند، داشته باشد.با کودک بازی کنید،بخندید،نوازشش کنید،آواز بخوانیدوبرقصید. وقتی کودکان بزرگتر می شوند برای تقویت پیوند های خانوادگی آنها را به بازی های گروهی- اجتماعی ترغیب کنید.به طور مثال میتوانید با هم آشپزی کنید،به پیک نیک بروید و یا یک سفر اکتشافی در طبیعت ترتیب دهید.
12.بحث و دعوا را به یک فرصت تبدیل کنید.
به جای انکه از بحث و مجادله اجتناب کنید می توانید از مساله و تضادی که پیش آمده به عنوان یک فرصت برای آموزش اهمیت روابط انسانی استفاده کنید.از کودکی با او در مورد همفکری و رعایت نوبت صحبت کنید و زمانی که کمی بزرگتر شد برایش توضیح دهید که لازم است تا به نقطه نظرات دیگران احترام بگذارد.همیشه به یاد داشته باشید که نمیتوان از تضاد و اختلاف اجتناب کرد بلکه باید آنها را به فرصتی برای شناخت بیشتر روابط تبدیل کرد.