این حالت یک اختلال تکانشی است که در آن فرد موهای سر ، ابرو ، مژه و سایر قسمتهای بدن خود را می کند به طوری که ناحیه ای بدون مو ایجاد می شود . رفتار تکانشی به صورتی است که فرد بر اثر یک عامل برنگیزاننده به طور ناخدآگاه به سمت رفتار خاص ( کندن مو ) سوق پیدا می کند و با انجام آن عمل از تنش فرد کاسته می شود .
نام بیماری ریشه یونانی دارد (Thrix به معنای مو ، Tillein به معنای کندن و Mania به معنای دیوانگی ) .به نظر می رسد ۱ تا ۲ درصد جمعیت به این اختلال دچار باشند به طوری که در حال حاضر۴ تا ۱۱ میلیون نفر در آمریکا به اختلال مبتلا هستند .
چه افرادی مبتلا می شوند؟
این اختلال بیشتر، افراد در سنین قبل یا اوایل نوجوانی را گرفتار می کند . ولی می تواند بچه های یک ساله و سلمندان هفتاد ساله را نیر دچار کند . در مطالعات حدود ۹۰ درصد مبتلایان را خانمها تشکیل می دهند ولی به نظر می رسد مردان بخاطر عدم مراجعه برای درمان در مطالعات حضور نداشته اند
یک بیماری روانی است که درآن فرد به طور عادتی موهای خود را می کند. این بیماری در پسربچهها شایعتر از دختر بچهها است، حال آنکه در افراد بالغ خانمها بیش از آقایان مبتلا میشوند. حداکثر شیوع در دختر خانمهای نوجوان ۱۲ تا ۱۷ سال است. عادت کندن مو به طور تدریجی و ناآگاهانه دربیمار شروع میشودو ممکن است تا جایی که منجر به کندن تمام موهای سر شود ادامه یابد.این بیماران غالبا” کندن مو را انکار نمیکنند ولی قادر به کنترل عمل خود نیستند. درمعاینهی موهای قطع شده به فواصل متفاوتی از پوست سر دیده میشود و پوست سراز سلامت کامل برخوردار است. حاشیهی موها معمولا” دست نخورده است و در مرکز به شکل کاسهیی موها قطعشدهاند. این بیماران باید تحت درمانهای روانپزشکی قرارگیرند.
فرد گرفتار بیشتر موی چه مناطقی را می کند؟
اگرچه علایم از نظر شدت ، مکان کندن مو و پاسخ به درمان در افراد متفاوت می باشد ولی اکثر بیماران موی سر خود را می کنند به طوری که در طی مدت زمان طولانی ناحیه ای بدون مو ایجاد می شود ( این ناحیه بدون مو می تواند ابرو ، موی ناحیه تناسلی یا زیر بغل باشد ) . در برخی افراد این عمل کم بوده و اختلالی در کارکرد فرد ایجاد نمی کند ولی در بعضی موارد بسیار شدید بوده و کارکرد فرد را مختل می کند.
دانشمندان دانشگاه «دوک» انگلیس، ژن عامل ایجاد یک ناراحتى عصبى که افراد را به کندن موهاى خود مجبور میکند، کشف کردند.
این ژن موجب ناراحتى عصبى موسوم به «تریکوتیلومانیا (Trichotillomania) » در افراد میشود و افراد مبتلا به این بیمارى موهاى خود را با زور میکنند.
این ناراحتى با نشانههاى دیگرى از قبیل هیجان، افسردگى و اختلال وسواس اجبارى یا سندروم «تورت
(Tourette)» همراه است.
افراد مبتلا به این ناراحتى موهاى خود را از دست میدهند و قسمتهایى از سر آنان طاس میشود، اما این افراد اغلب عادت خود را پنهان میکنند.
با مشخص شدن منشاء ژنتیکى این بیمارى پزشکان بهتر قادر به درمان آن خواهند بود.
پژوهشگران دراین تحقیق، ژن موسوم به «SLITKR١» را که پیش از این با سندروم تورت مرتبط دانسته شده بود، مورد مطالعه بیشترى قرار دادند.
آنان دریافتند که دو نمونه جهش یافته این ژن در بیماران مبتلا به تریکوتیلومانیا متدوالتر است.
هرچند درصد کمى از بیماران مبتلا به این ناراحتى داراى این ژنها بودهاند، اما دانشمندان معتقدند که این کشف بزرگى است زیرا ناراحتى مزبور میتواند ریشه بیولوژیک داشته باشد.
یافته علمى پژوهشگران دانشگاه «دوک» در نشریه «روانپزشکى مولکولى (Molecular Psychiatry)» به چاپ رسیده است.
طی دهه گذشته تحقیقات بسیار وسیعی برای درمان این اختلال انجام شده است ولی تا به حال درمانی که برای تمامی مبتلایان کارساز باشد پیدا نشده است . برخی از درمانهایی که انجام می شود به شرح زیر می باشد :
زمان شروع علائم و ارتباط با بیماریهای دیگر:
استرسهای روانی در شروع تریکوتیلومانیا نقش دارند. بیماری افسردگی با تریکوتیلومانیا ارتباط زیادی دارد و بسیاری از افراد دچار این حالت از افسردگی رنج میبرند.
در رابطه باتریکوتیلومانیا طبقه بندی درستی از طرف روانپزشکان انجام نشده.. اما بعضی روانپزشکان آن را بصورت یک اختلال وسواسی-جبری در بالغین طبقه بندی میکنند. همچنین بالا بودن شیوع در بالغین مبتلا به اضطراب و اختلالات خلقی ثابت شده است.
شکایات ممکن است در ابتدا در طی دوره های غیر فعال در کلاس درس, در خین تماشای تلویزیون, یا در بستر هنگاهی که هنوز به خواب نرفته است بروز کنند. والدین به ندرت این رفتار را می بینند. در بسیاری از کودکان تریکوتیلومانیا با بستری شدن در بیمارستان با مداخلات طبی, مشکلات خانه یا مشکلات مدرسه شروع میشود. مواردی نیز با حسادت شدید بین خواهر و برادر ها, یک رابطه مختل بین والدین و کودک, و عقب ماندگی ذهنی, رخ میدهند. در تریکوتیلومانیاهائی که در سنین بلوغ یابزرگسالی شروع میشود, میزان بروز و همراه بودن با بیماری روانی وسواس واضح و شدید بیشتر است.
در حال حاضر با استفاده از تکنیک های نوروفیدبک و بیوفیدبک پیشرفت های چشم گیری در بهبود این اختلال بوجودآمده است.