همه ما به فرصتی برای شناخت، احساس و درک احساساتمان نیاز داریم. بسیاری از تصمیمات نادرست یا واکنشهای غیر منطقی و مشکلزای ما ناشی از سریع گذشتن، از ندیدن، نفهمیدن، احساس نکردن، درک نکردن، نپذیرفتن، انکار و سرکوب احساساتمان است. از کودکی، نادیده گرفتن و سرکوب احساساتمان را یاد میگیریم.
.
جملاتی نظیر: «گریه نکن طوری نشده که!»، «اینکه ناراحتی ندارد!»، « عصبانی نشو! خشم خوب نیست!» و… تمامی این جملات و جملاتی نظیر آنها همگی یک پیام دارند: « نبین، احساس نکن، سریع بگذر از آن و سرکوبش کن!» و این دقیقا نقطه شروع مشکلات و بیماریهای ما میشود.
.
بهتر است بدانیم که ما به هیچوجه اجازه تعیین تکلیف و وضع قانون برای احساسات خود و دیگران را نداریم. نمیتوانیم به کسی بگوییم چه احساسی داشته باشد و چه احساسی نداشته باشد یا نمیتوانیم مناسب بودن یا نبودن احساسات خود یا دیگران در موقعیتهای متفاوت را قضاوت کنیم.
.
تنها کاری که بهتر است انجام دهیم این است که به احساسات خود و دیگران احترام بگذاریم و اجازه تجربه احساسات متفاوت را به خود و به دیگران بدهیم.
.
وقتی میخندیم از ته دل بخندیم، وقتی شاد هستیم به عمق شادی برویم، وقتی میترسیم ترسمان را ببینیم، تجربه کنیم و درباره آن فکر کنیم، وقتی خشم داریم خشممان را ببینیم و بدون آسیب زدن به کسی بپذیریم و…
.
تجربه، درک و پذیرش احساسات یعنی «من خودم را به رسمیت میشناسم و برای خود احترام قائلم، به خود توجه میکنم و از خودم مراقبت میکنم. »