اختلالات رواني
اختلالات رواني يکي از شايع ترين بيماري هاي جامعه ي کنوني است که به موجب آن رفتار انسان با برخورد با محيط اطراف و حتي خود دچار مشکل ميشود . بسياري از افراد از بيماري خود آگاهي ندارند و برخي نيز با نداشتن اطلاعات در مورد عواملي که باعث بروز يا تشديدي بيماري مي شود , خود يا ديگران را در معرض بيماري قرار مي دهند .
مفهوم اختلال رواني مثل بسياري از مفاهيم در طب و علوم ديگر فاقد تعريف عملي ثابتي که پوشاننده همه موفقيتها باشد بوده است. قابل قبولترين تعريف اختلالهاي رواني را به صورت زير توصيف مي کند؛ هر يک از اختلالات رواني به صورت يک سندرم يا الگوي رفتاري يا روانشناختي مهم باليني تصور شده است که در يک فرد روي ميدهد و با ناراحتي (يک علامت دردناک) يا ناتواني (تخريب در يک يا چند زمينه مهم عملکرد) يا با افزايش قابل ملاحظه خطر مرگ ، درد ، ناراحتي و ناتواني يا فقدان مهم آزادي همراه است.
به علاوه اين سندرم يا الگو نبايد صرفا يک پاسخ قابل انتظار و تاييد شده فرهنگي در مقابل رويدادي خاص مثلا مرگ يک شخص مورد علاقه باشد. علت اصلي هر چه باشد فعلا بايد آن را تظاهر يک اختلال کارکردي زيست شناختي رفتاري يا روانشناسي در فرد تلقي نمود.
نگاه اجمالي
از آنجا که اختلال رواني غالبا غير عادي ، عجيب يا آزار دهنده است، نگاهها را به خود جلب ميکند. واکنشهاي متفاوتي در مقابل بروز آن ممکن است ديده شود. اين واکنش ميتواند به صورت خشم ، تنفر و اکراه ، ترس و سردرگمي همراه باشد. تمايل به درمان خواه وجود داشته باشد يا نداشته باشد بعد آزار دهندگي اين اختلالات براي خود فرد و يا اطرفيان او وجود دارد. برخي از اختلالات به راحتي در زندگي شغلي و اجتماعي خود فرد تاثير گذاشته و عمدتا عملکرد او را مختل ميسازند.
تاريخچه اختلالات رواني
آدمي همواره در مورد سلامت جسم ، روابط اجتماعي و جايگاه خود در اين عالم نگران بوده است و در اين زمينهها سوالات بسياري مطرح کرده و پيرامون آنها نظرياتي ابراز داشته است. بعضي از اين نظريات تقريبا جهان شمول به نظر ميرسند و در بسياري از مناطق دنيا و اکثر دورههاي تاريخي ديده ميشوند. طبق نظريههايي کهن که امروزه هم به چشم ميخورد، اختلال رواني نتيجه عملکرد نيروهاي ماوراء طبيعي و جادوئي مثل ارواح شرور و شيطان است. در جوامعي که اين نظريه را باور داشتند، درمان به صورت جن گيري انجام ميشد.
در تاريخ اختلالات رواني اين عقيده نيز رواج داشته که آنها را ناشي از اختلال کارکرد بدن ميدانستند. در يونان باستان به درمان اين اختلالات در معبد الهه سلامت ميپرداختند. بقراط اهميت مغز را در تبيين اين اختلالات دريافت و درمان مبتني بر استراحت ، استحمام و رژيم غذايي را توسعه بخشيد. حرکت به سوي توجيهات منطقي در تبين رفتار را سقراط ، افلاطون و ارسطو تقويت کردند.
افلاطون رفتار پريشان را برخاسته از تعارضات دروني بين هيجان و عقل به شمار ميآورد. برخورد به مبتلايان به اين اختلالات خط سيري از برخورد غير انساني تا برخوردهاي انسانيتر را شامل ميشود. جنبش معطوف به درمان انسانيتر با اين بيماران با کارهاي فيليپ پنيل آغاز شد. بتدريج تغييرات اصلاحي تر بيشتري آغاز و ادامه يافت و تحقيقات علمي در سبب شناسي ، طبقه بندي و درمان اختلالات انجام گرفت.
وضعيت جهاني بيماري هاي رواني:
طبقه بندي آمار منتشره از طرف سازمان بهداشت جهاني (WHO) نشان ميدهد در فهرست ده بيماري كه سبب ناتواني عمده ميشود چهار بيماري مربوط به اختلالات رواني است كه عبارتند از افسردگي يك قطبي ١٠/٧ درصد، اختلال دو قطبي سه درصد، اسكيزوفرني دو و شش دهم درصد و حالات وسواسي دو و دو دهم درصد. آمار منتشر از طرف همين سازمان نشان ميدهد كه حداقل ٥٢ ميليون نفر از مردم جهان به بيماري اسكيزوفرني Schizophrenia، ١٥٠ ميليون نفر اختلالات رواني خفيف (عمدتا افسردگي، اضطراب و غيره)، ١٢٠ ميليون نفر عقب ماندگي ذهني (mental Retardotion)، ٥٠ ميليون نفر صرع (Epilepsy) و ٣٠ ميليون نفر از زوال عقلي (Dementia) رنج ميبرند.
در اين آمار از ساير اختلالات از جمله اعتياد كه رقمي بسيار حجيم به خود اختصاص ميدهد ذكري به ميان نيامده است. بر طبق تخمين سازمان جهاني بهداشت ٢٠ درصد جمعيت جهان از نوعي بيماري رواني رنج ميبرند.
انواع اختلالات رواني
DSM IV راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني ، اين اختلالات به شرح زير طبقه بندي ميکند:
• عقب ماندگي ذهني
• اختلالات يادگيري (اختلال خواندن ، اختلال در رياضيات ، اختلال در بيان کتبي)
• اختلالات نافذ مربوط به رشد (اختلال اوتيستيک ، اختلال رت ، اختلال آسپرگر)
• اختلالات کمبود توجه
• اختلالات تغذيهاي و خوردن شيرخوارگي واوان کودکي (هرزه خواري ، اختلال نشخوار)
• اختلالات تيک (تيک توره ، تيک حرکتي يا صوتي مزمن ، تيک گداز)
• اختلالات ارتباطي (اختلال زبان بياني ، اختلال زبان دريافتي بيان مختلط ، لکنت زبان)
• اختلالات دفعي (بياختياري ادراري ، بياختياري مدفوع)
• ساير اختلالات دوران شيرخوارگي ، کودکي و نوجواني (اختلال اضطراب جدايي ، گنگي انتخابي ، اختلال دلبستگي واکنشي ، اختلال حرکتي کليشهاي)
• اختلالات نسياني ، دليريوم و دمانس
• اختلالات مربوط به مصرف مواد
• اسکيزوفرني و ساير اختلالات سايکوتيک
• اختلالات خلقي (افسردگي اساسي ، اختلالات دو قطبي و…)
• اختلالات اضطرابي (اختلال هراس ، جمع هراسي ، اختلال وسواسي ، جبري ، اختلال استرس پس از سانحه و…)
• اختلالات شبه جسمي (اختلال جسماني کردن ، اختلال تبديلي ، خود بيمار انگاري ، اختلال بدريختي بدن)
• اختلالات ساختگي
• اختلالات تجزيهاي (فراوموشي تجزيه اي ، گريز تجزيهاي ، اختلال شخصيت چند گانه و اختلال مسخ شخصيت)
• اختلالات هويت جنسي و جنسيتي
• اختلالات خواب
• اختلالات کنترل تکانه (اختلال انفجار دورهاي ، جنون دزدي ، جنون آتش افروزي ، قمار بازي بيمار گونه و وسواس کندن مو)
• اختلال انطباقي
• اختلالات شخصيتي (پارانوئيد ، اسکيزوئيد ، اسکيزوتايپي ، ضداجتماعي ، مرزي ، نمايشي ، خودشيفته ، دوري گزين ، وابسته و اختلال شخصيت وسواسي و جبري)
سبب شناسي اختلالات رواني
در بررسي علل مربوط به بروز اختلالات رواني از ديدگاههاي مختلف به اين مساله پرداخته شده است.
ديدگاه زيست شناختي
اين ديگاه آشفتگيهاي بدني را علت اختلال رواني ميداند. بينظمي در ژنها ممکن است سبب ساز بعضي رفتارهاي غير انطباقي باشد. ديگر تعيين کننده زيست شناختي رفتار ، مغز و دستگاه عصبي است. آشفتگي در بخشهاي معيني از مغز ميتواند اختلالات رواني را موجب شود. دستگاه غدد و عملکرد آنها نيز ميتواند در بروز اين دسته از اختلالات سهيم باشد.
ديدگاه روانکاوي
اين ديدگاه که افکار و هيجانات را علل مهم رفتار ميدانند، در سبب شناسي اختلالات رواني به شناسايي افکار و هيجانات ناآشکار که مسبب اساسي اختلالات هستند، تاکيد ميکند. از اين ديدگاه پنج سال اول زندگي از لحاظ رشد سالم شخصيت يا بروز اختلالات حائز اهميت است
ديدگاه يادگيري
اين ديدگاه که بر اهميت يادگيري تاکيد دارد معتقد است اختلالات رواني با پيوندهاي يادگيري قابل توضيح هستند. در اين ديدگاه سرمشق گيري ، تقويت کنندههاي مثبت و منفي و شرطي سازيها در بروز رفتارهاي غير عادي مورد استفاده قرار ميگيرند.
ديدگاه شناختي
تمرکز ديدگاه شناختي بر شناخت فرد از محيط پيرامون خود متکي است. از اين ديدگاه ناتواني فرد در تشکيل شناخت ها و طرح وارههاي مناسب از ارتباط خود با محيط مشکلاتي را براي او بوجود ميآورد. از ديگر ديدگاه هاي رايج ديدگاه هاي انسان گرايي ،هستي گرايي و ديدگاه اجتماعي است. درمان اين ددسته از اختلالات به دو شيوه کلي دارو درمانيو روان درماني تقسيم بنديميشود. دارو درماني توسط روانپزشک و روان درماني توسط روانشناس صورت ميگيرد.ديدگاه روان شناس در سبب شناسي اختلالات رواني رويکرد درماني او را تعيين خواهد کرد. با اين حال امروزه بندرت يک روان شناس خود را مقيد به يک ديدگاه خاص ميکند.